آیسا و لاک هاش
امروز آیسا اومده بود خونمون و میگفت:زها لاسام پاک شده لاس بزن... من:چششششششششششششششششششششم... خالاصه.... بقیه ماجرا در ادامه مطلب..... برای آیسا لاک زدم و قبول کرد که ازش عکس بگیرم ولی گفت نمیخندم: کلمه ای جدید از آیسا: خوشمزه : حوممه اسما جون یاد بگیر چند روزه از مسافرت برگشتی هنوز گزارش سفرتو نذاشتی ولی من پست جدید گذاشتم...ههههههههههههههههه... دلمون برای تو وامیرحسین تنگیده خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی زیاد ...