آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

آیسا جوجو(✿◠‿◠)

عاشورا و آیسا

آوای اندوه بار کربلا،نشانی از رشادت حسینیان... در دنیا همیشه خوب هایی وجود دارد و بد هایی...خوب ها همیشه مورد تحسین مردم و خداوند قرار میگیرند . بدها همیشه مورد نفرت مردم و همیشه خدا نگران آنهاست که دارند آتش داغ گناهانشان را هرلحظه داغ تر میکنند. آری امام شهیدان،سرور و سالار شهدا،امام حسین(ع)مظهر تمام خوبی ها،نوه ی پیامبر اکرم،در برابر مظهر بدی ها ایستاد.مهم نبود که بدی ها چقدر زیاد بودن،مهم این بود که خدا یار خوب ها بود.مهم این نبود که آنها 72 تن بودند و یزیدیان،مظهر تمام بدی ها هزارها تن،مهم آن بود که تکیه گاه خوب ها،امید آنها،هدف آنها،مقصد آنها،خدا بود و خدا...عدالت بود و عدالت...اما تکیه گاه یزدیان چه؟؟؟یک منصب و یک تخت حکومت.....
3 آذر 1391

شال و کلاه آیسا

سلام دوستان من بعد از مدتها غیبت برگشتم...من این روزا تو اوقات فراغت برای آیسا یه شال بافتم و دادم بهش...خالم هم بهم گفت اگه میتونی لطفا کلاش رو هم بباف.من هم الان مشغول بافتنشم...مامانم هم بهم پیش نهاد کرد به جای کش بافت مدل جودون ببافم...منم قبول کردم و حالا فهمیدم خیلی قشنگ تره... تا آخر هفته تمومش میکنم... آیسا جانم این رو بهت تقدیم میکنم... ...
14 آبان 1391

جشن تولد آیسا جونم

سلام من بعد از مدت ها برگشتم...دیروز جشن تولد آیسا بود.البته تاریخ تولد آیسا 15مهره...اما چون خالم میخواست جشن آیسا رو تو باغشون بگیره و باغشون هنوز آماده نشده بود جشن آیسا رو عقب انداخت. بفرمایید ادامه مطلب ببخشید وقت ندارم نمیتونم توضیح بدم فقط عکسا رو میذارم:   راستی اینو بگم که این خانوم خانوما دختر دایی منو آیسائه: اینم کیک آیسا که یه 3 بزرگه:   اینم کادویی که منو مامانم با عشششششششششق برای آیسا جونم تهیه کردیم که اصصصصصلا قابلشو نداره امیدوارم با سلامتی بپوشتش و من کیف کنم. نظر یادتون نره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا... ...
22 مهر 1391

تولد آیسا جوننننننننننننننننننننننننننننم

سلام عزیزم کوچولوی قشنگم،دختر خاله ی نارم،مدت هاست داری انتظار تولدتو میکشی... امروز تولدته...تولدت مبارک عزیزم...امیدوارم صد ساله بشی... دوستان خالم جشن تولد آیسا رو جمعه همین هفته میگیره...عکساشو براتون میزارم... ببخشید اگه به کامنت هاتون جواب نمیدم اخه خیلی درس دارم... جمعه با عکس های آیسا میام و حتما به کامنت هاتون جواب میدم...
15 مهر 1391

پروفسور فیزیک دان،آیسا

سلام به همه ی دوستای خوبم...امروز آیسا اومده بود خونه ما منم کلی درس داشتم باید شیمی میخوندم اونم اومد تو اتاق منو کتاب علوم سال دوممو برداشتو پا به پای من درس میخوند...تو کل دو ساعتی که اینجا بودن همش رو تخت دراز کشیده بود و مثلا داشت درس میخوند... خیلی بامزه بود... اینم از عکسا هرچند خیلی بی کیفیته...   ببینید داره فیزیک میخونه...هههههههههههههههه   خب دیگه من خوابم میاد دارم از خستگی میمیرم...فردا شیش صبح باید بلند بشم فعلا بایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ...
8 مهر 1391

آیسا و تولد خاله سمانه

سللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللام بازم سللللللللللللللللللللللللللللللللام خوبین؟امروز یه تولد داشتیم تولد دخترخاله ی عززززززززززززززززززززززززیززززززززززززززززززززززم سمانه تولد تولد،تولدت مبارک          بیا شمعا رو فوت کن،تا صد سال زنده باشی بفرمایید ادامه مطلب...ههههههه... مگه آیسا میذاشت ازش عکس بگیرم تو رو خدا زبونو نگاه کنید...هههههه الهی من قربون زبونت... این جا داشت دست میزد و تولد تولد میخوند...این گیرشو امروز براش گرفتیم(با مامانم)...الهی من قربون خودتو گیرت بشم اینجا هم داشت کیک میخورد،نوش جونت عزززززززززززز...
29 شهريور 1391